
دیابت از نگاه رازی در الحاوی

در زلالِ ادرار: رمزگشایی «دیابیطش» از نگاه رازی در «الحاوی» تا چشمانِ تیزبین پزشکی مدرن
مقدمه: ریشههای تاریخی شناخت دیابت
بیماری دیابت ملیتوس، که امروزه یکی از بزرگترین چالشهای سلامت در جهان محسوب میشود، قدمتی به درازای تاریخ پزشکی دارد. طبیبان دوران قدیم در تمدنهای مختلف، از جمله در ایران باستان و تمدن زرین اسلام، با علائم این بیماری آشنا بودند و تلاشهایی برای شناخت و درمان آن انجام میدادند. ابوبکر محمد بن زکریا رازی (۲۵۱-۳۱۳ هجری قمری)، طبیب، فیلسوف و شیمیدان برجسته ایرانی، در دانشنامه پزشکی بینظیر خود، «الحاوی فی الطب»، به این بیماری با عنوان «دیابیطش» یا «ذیابیطس» پرداخته است. این مقاله با بررسی دیدگاه رازی درباره دیابت، به مقایسه آن با شناخت و مدیریت این بیماری در پزشکی مدرن میپردازد و ریشههای این تفاوتها را، بهویژه با در نظر گرفتن محدودیت ابزارهای تشخیصی در گذشته، تبیین میکند.
«دیابیطش»: عطشِ سیریناپذیر و رودخانهای که از تن جاریست
چنان که از لابهلای کلمات رازی در الحاوی برمیآید، تصویر بالینی «دیابیطش» در آن دوران بسیار واضح و گویا بوده است. پزشکان قدیم با مشاهدات دقیق خود، به دو نشانه برجسته در این بیماران پی برده بودند: یکی عطشی که گویی پایانی ندارد و دیگری ادراری که به شکل غیرعادی زیاد است. رازی بهروشنی بیان میکند که بیمار «بسیار تشنه میشود و مینوشد و آنچه مینوشد را بهسرعت و تقریباً به همان شکل ادرار میکند». این جمله کوتاه، عمق مشاهده را میرساند: سرعت، کمیت بالا و عدم تغییر محسوس در مایع خورده شده، نشانههایی بودند که توجه طبیب را جلب میکردند. و البته، پیامد ناگوار این وضعیت در درازمدیدت، «لاغری شدید و نحیفی بدن» بود؛ تنی که بیوقفه آب و انرژی از دست میدهد، سرانجام نحیف و ناتوان میشود.
ادرار در آینه طب قدیم: زلالیِ فریبنده، کمیتِ هشداردهنده
اما آنچه «دیابیطش» را در نگاه رازی و پزشکان پیش از او بیش از پیش متمایز میکرد، وضعیت ادرار بود. در مبحث جامع معاینه ادرار در الحاوی، وقتی انواع و اقسام ادرارها با رنگها، قوامها و رسوبات گوناگونشان دستهبندی و تفسیر میشوند، ادرار دیابتی جایگاه ویژهای، یا بهتر بگوییم، جایگاه هشداردهندهای دارد.
این ادرار، بر خلاف ادرار سالم که باید زرد پررنگ یا قرمز درخشان و با قوام معتدل باشد، «شبیه به آب» توصیف میشود؛ رقیق، بیرنگ یا بسیار کمرنگ. کمیت آن «بسیار زیاد» است و با «خروج سریع» از بدن همراه است. رازی در نهایت صراحت، این ادرار را «بدترین انواع ادرار غیرناضج» میخواند. چرا بدترین؟ چون در چارچوب فکری طب قدیم، ادرار ناضج نشانهی پخته شدن اخلاط و قوت طبیعت در دفع فضولات بود. ادرار آبکی و سریع، نشان میداد که گویی مایعات حتی فرصت نضج یافتن و تغییر در بدن را پیدا نکردهاند و قوای نگهدارنده و تغییر دهنده بدن بهشدت ضعیف شدهاند. این یک علامت خطر جدی بود که از نقص عمیقی در سیستم تصفیه و تنظیم مایعات بدن حکایت میکرد.
در جستوجوی علت: از گرمی کلیه تا ضعف قوا
درک رازی از علت «دیابیطس»، مانند دیگر بیماریهای آن دوران، بر پایه نظریه اخلاط و عملکرد اندامها استوار بود. او ریشه مشکل را در درجه اول به کلیهها نسبت میداد. گرمای بیش از حد در کلیهها، ضعف نیروی نگهدارنده آنها برای حفظ رطوبت، یا افزایش نیروی جاذبه کلیهها که مایعات را بیرویه از کبد و روده میکشید، همگی به عنوان عوامل احتمالی مطرح میشدند. این نگاه، تلاشی بود برای توضیح پدیده دفع بیرویه مایعات در چارچوب دانش آن روزگار.
هنر تشخیص و تدبیر درمان در روزگاران قدیم
با توجه به نبود ابزارهای تشخیصی امروزی، تشخیص دیابت عمدتاً بالینی و بر پایه مشاهده همین علائم برجسته (عطش، پرادراری، لاغری) و بهخصوص معاینه دقیق ادرار بود. همانطور که در منابع دیگر مرتبط با طب قدیم اشاره شده، حتی مشاهده جذب حشرات (مانند مورچه) به ادرار، که نشانهای از شیرینی آن بود، به عنوان یک آزمون تشخیصی به کار میرفت؛ تستی ساده اما هوشمندانه که به وجود قند در ادرار اشاره میکرد.
تدابیر درمانی نیز بر مبنای همین درک از بیماری و با هدف تعدیل مزاج و تقویت اعضا صورت میگرفت. کاهش گرمی، تقویت کلیهها، و استفاده از مواد قابض برای جلوگیری از دفع بیرویه، رویکردهای اصلی بودند. رژیم غذایی و داروهای طبیعی با طبع سرد، بخش جداییناپذیر این درمانها را تشکیل میدادند.
پزشکی مدرن: درکی نوین در سطوح سلولی و مولکولی
امروز، پزشکی مدرن با ابزارهایی فراتر از تصور طبیبان قدیم به جنگ دیابت میرود. شناخت ما از این بیماری ریشه در درک عملکرد پیچیده هورمونی به نام انسولین دارد که توسط پانکراس تولید میشود. دیابت، نقص در تولید یا عمل انسولین است که منجر به انباشت قند (گلوکز) در خون میشود.
- علت: دیابت نوع ۱ ناشی از تخریب سلولهای تولید کننده انسولین توسط سیستم ایمنی است. دیابت نوع ۲ که شایعتر است، معمولاً به دلیل مقاومت بدن به انسولین و ناتوانی پانکراس در تولید انسولین کافی برای غلبه بر این مقاومت ایجاد میشود.
- مکانیسم پرادراری: افزایش قند خون بیش از حد معینی، منجر به دفع گلوکز اضافی از طریق کلیهها میشود (گلیکوزوری). این گلوکز در ادرار باعث پدیده دیورز اسمزی میشود؛ یعنی آب زیادی را با خود به داخل مجاری ادراری کشیده و منجر به تولید مقادیر بسیار زیاد ادرار میشود. این ادرار حجم زیادی دارد (پرادراری) و به دلیل حجم بالای آب، رقیق و کمرنگ به نظر میرسد (ظاهر شبیه به آب). در پزشکی مدرن، ویژگی شیمیایی کلیدی، وجود قند و گاهی کتون در ادرار است.
- تشخیص: تشخیص بر پایه اندازهگیری دقیق سطح قند خون (ناشتا، تصادفی، هموگلوبین A1c) و تستهای آزمایشگاهی دیگر استوار است. آزمایش ادرار برای بررسی وجود قند، کتون یا پروتئین نیز کاربرد دارد.
- درمان: هدف اصلی درمان، کنترل قند خون و پیشگیری از عوارض بلندمدت است. درمان شامل تغییرات سبک زندگی (رژیم غذایی سالم، ورزش منظم، کاهش وزن)، داروهای خوراکی، داروهای تزریقی (شامل انسولین)، پایش منظم قند خون، آموزش بیمار و مدیریت عوارض است.
تطبیق دو جهان: همپوشانی مشاهدات، ریشههای متفاوت و نقش ابزار
مقایسه دیدگاه رازی با پزشکی مدرن، بسیار جالب توجه است. از سویی، دقت رازی در مشاهده و توصیف علائم اصلی بیماری (عطش، پرادراری، لاغری) و ویژگیهای فیزیکی ادرار (رقیق، آبکی، پرحجم) شگفتآور و با واقعیت بیماری همخوان است. این نشاندهنده قدرت مشاهده بالینی دقیق پزشکان قدیم است که توانستند سندرم بالینی بیماری را به درستی تشخیص دهند.
اما از سوی دیگر، تفاوت در ریشه و تبیین بیماری عمیق است. رازی علت را به اختلال در اندامها و قوای طبیعی بدن نسبت میداد، در حالی که پزشکی مدرن علت را در سطح مولکولی و سلولی، یعنی نقص در عملکرد انسولین، جستوجو میکند. اینجاست که نبود ابزارهای دقیق تشخیصی در گذشته، مانند میکروسکوپ و عدم دسترسی به تستهای دقیق شیمیایی و بیوشیمیایی، نقشی محوری در تبیین این تفاوت ایفا میکند. پزشکان آن دوران نمیتوانستند سلولهای پانکراس، یا چگونگی تعامل انسولین با سلولها را ببینند. درک آنها از بدن، در سطح ماکروسکوپیک و بر پایه نظریات کلی اخلاط بود. پزشکی مدرن، با گذر از این محدودیتها و ورود به دنیای میکروسکوپی و بیوشیمی، توانست علت واقعی بیماری را کشف کرده و درمانهای بسیار مؤثرتری را توسعه دهد.
با این حال، نباید ارزش مشاهدات بنیادین و توصیفات دقیق طبیبانی چون رازی را نادیده گرفت. آنها با اتکا بر مشاهده بالینی و استنتاج منطقی، توانستند تصویری روشن از سندرم بالینی دیابت ارائه دهند که حتی امروز نیز قابل شناسایی است. ادرار در دست آنها، نه صرفاً مادهای دفعی، بلکه دفترچهای بود که وضعیت پنهانِ تن را فاش میکرد و هنرشان در خواندن این دفترچه، شایسته ستایش است. در نهایت، مسیر شناخت دیابت از نگاه خیره طبیبان قدیم به زلال ادرار تا پیچیدگیهای ژنتیکی و سلولی در آزمایشگاههای امروز، گواهی است بر تکامل دانش بشری در طول قرنها.
منابع مورد استناد در این مقاله:
- رازی، ابوبکر محمد بن زکریا. الحاوی فی الطب. جلد ۱۰، صفحات ۳۳۲-۳۴۳.
- رازی، ابوبکر محمد بن زکریا. الحاوی فی الطب. جلد ۱۹، صفحات ۱۹۳-۲۷۸.