
بازخوانی تشریح ورید باب در قانون ابنسینا

مقدمه
تاریخ پزشکی مملو از تلاشهای اندیشمندان برای درک پیچیدگیهای بدن انسان است. ابوعلی سینا (ابنسینا)، دانشمند و پزشک برجسته دوران طلایی اسلام (متوفی ۱۰۳۷ میلادی)، با نگارش کتاب جامع "القانون فی الطب"، میراثی گرانبها از دانش پزشکی زمان خود را گردآوری و تحلیل کرد. یکی از ساختارهای حیاتی که ابنسینا با دقت به تشریح آن پرداخت، "العرق المسمى بالباب" یا ورید باب کبدی (Portal Vein) است. این رگ در اتصال اندامهای گوارشی به کبد نقش محوری دارد و مطالعه توصیفات او در مقایسه با دانش فیزیولوژی نوین، نه تنها سیر تحول علم تشریح را نشان میدهد، بلکه تلاشهای اولیه برای فهم عملکرد پیچیده بدن را نمایان میسازد. این مقاله به بازخوانی توصیفات ابنسینا از ورید باب، ارجاع به متن اصلی و تطبیق آن با دانش آناتومی و فیزیولوژی مدرن میپردازد.
ابنسینا در فن اول از کتاب اول "القانون"، فصلی را به تشریح این ورید اختصاص داده و مینویسد: «الفصل الثاني تشريح الوريد المسمى بالباب» [1] (فصل دوم: تشریح وریدی که به آن «باب» گفته میشود.)
توصیف ابنسینا از ورید باب: جزئیات ساختاری و اتصالات
ابنسینا در تشریح ورید باب، آن را رگی با دو سر اصلی میداند؛ یک سر که در عمق کبد فرورفته و سر دیگر که به سمت احشاء شکمی متمایل است. او با دقتی ستودنی به انشعابات این ورید اشاره میکند:
«إن الباب أوّلَا ينقسم طرفه الغائر في تجويف الكبد خمسة أقسام... و أما الطرف الذي يلي تقعيره فإنه كما ينفصل من الكبد ينقسم أقساما ثمانية: قسمان منها صغيران و ستة هي أعظم.» [2] (سرِ فرورفته (درونی) رگ باب در درون کبد، نخست به پنج بخش تقسیم میشود... اما آن سرِ رگ که به سمت فرورفتگی (تقعر) کبد قرار دارد، چون از کبد بیرون میآید به هشت بخش تقسیم میشود: دو بخش از آن کوچکاند و شش بخش بزرگتر.)
او بهدرستی اشاره میکند که یکی از شاخههای درون کبد به کیسه صفرا میرود. سپس، شاخههای هشتگانه بیرونی را به اندامهای مختلفی در شکم متصل میداند. او شاخههای کوچک را مرتبط با اثنیعشر (دوازدهه) و بخش پایینی معده (بواب/پیلور) توصیف میکند و به نقش آنها در "گرفتن" یا "جذب" غذا از این نواحی اشاره دارد:
«فأحد القسمين الصغيرين يتصل بنفس المعي المسمى اثني عشري ليجذب منه الغذاء و قد يتشعّب منه شعب تتفرق في الجرم المسمى بانقراس. و القسم الثاني: يتفرق في أسافل المعدة و عند البواب الذي هو فم المعدة السافل ليأخذ الغذاء.» 1 [3] (یکی از این دو شاخه کوچک، به نام اثنیعشر (دوازدهه) متصل میگردد تا از آن غذا (یا عصارهی غذایی) را جذب کند، و ممکن است شاخههایی از آن جدا شوند که در اندامی به نام «بانقراس» (لوزالمعده) پراکنده شوند. و بخش دوم در پایین معده و نزد «بواب» که همان دهانهی پایینی معده است پراکنده میشود تا از آن غذا را بگیرد.)
او شش شاخه بزرگتر را نیز به سمت سطح خارجی معده، طحال و بانقراس، روده راست (معی المستقیم)، روده بزرگ (قولون)، روده صائم، لفائف دقاق (بخشهایی از روده باریک) و روده کور (اعور) متصل میداند و نقش آنها را عمدتاً در تغذیه این اندامها یا جذب باقیمانده غذا از آنها میبیند [4]. دقت او در شناسایی این ارتباطات آناتومیک در دورانی که ابزارهای تشریحی بسیار محدود بودند، واقعاً قابل توجه است.
تفاوت بنیادین: جهت جریان خون و فیزیولوژی سیستم پورتال در نگاه نوین
با وجود دقت ابنسینا در ترسیم ساختار و اتصالات ورید باب، تفاوت اساسی میان درک او و فیزیولوژی مدرن در "جهت جریان" و "عملکرد اصلی" این سیستم وجود دارد.
- درک ابنسینا (چارچوب سنتی): همانطور که در متون او دیده میشود، ابنسینا و مکتب طب سنتی عموماً ورید باب را مجرایی برای رساندن "عصاره غذا" یا "قوّه مغذیه" از کبد به سوی اندامهای گوارشی برای تغذیهی آنها میدانستند. کبد در این مدل، مرکز اصلی تولید خون و مواد مغذی بود که سپس از طریق وریدها در بدن توزیع میشد. نگاه او به جذب غذا از اثنیعشر به ورید باب نیز در همین چارچوب میگنجد؛ گویی ورید باب در اینجا نقش "گیرنده" را ایفا میکند تا مواد را برای پردازش (یا توزیع) به کبد یا دیگر اندامها ببرد.
- فیزیولوژی نوین (چارچوب مدرن): پس از کشف گردش خون کامل توسط ویلیام هاروی در قرن هفدهم، درک از سیستم پورتال نیز دگرگون شد. امروزه میدانیم که ورید باب کبدی، خون را از مویرگهای موجود در دیوارهی دستگاه گوارش (معده، رودههای کوچک و بزرگ تا بخش بالایی رکتوم)، طحال، و لوزالمعده جمعآوری کرده و به سمت کبد حمل میکند. این یک سیستم وریدی منحصربهفرد است که بین دو شبکه مویرگی قرار دارد (مویرگهای دستگاه گوارش/طحال/پانکراس و سینوزوئیدهای کبدی).
مهمترین محمولههای ورید باب در فیزیولوژی نوین:
- مواد مغذی جذبشده: کربوهیدراتها (بهصورت گلوکز)، آمینواسیدها و بخش عمدهای از محصولات هضم پروتئین، ویتامینهای محلول در آب و مواد معدنی از روده جذب شده و وارد ورید باب میشوند. (چربیها عمدتاً از طریق سیستم لنفاوی جذب میشوند و مستقیماً وارد ورید باب نمیشوند).
- سموم و مواد زائد: محصولات فعالیت باکتریهای روده، سموم بلعیدهشده، و آمونیاک حاصل از متابولیسم پروتئینها نیز وارد ورید باب میشوند.
- هورمونها: هورمونهای تولید شده توسط پانکراس (انسولین، گلوکاگون) و برخی هورمونهای رودهای نیز از طریق ورید باب مستقیماً به کبد میرسند.
- باکتریها و بقایای سلولی: مقادیر کمی از باکتریها و محصولات آنها ممکن است از سد روده عبور کرده و وارد ورید باب شوند.
نقش کبد در پردازش خون پورتال:
رسیدن این خون به کبد قبل از ورود به گردش خون عمومی اهمیت حیاتی دارد. کبد:
- متابولیسم مواد مغذی: گلوکز اضافی را به گلیکوژن تبدیل و ذخیره میکند، آمینواسیدها را پردازش میکند و نقش کلیدی در متابولیسم چربیها و پروتئینها دارد.
- سمزدایی: بسیاری از سموم، داروها و محصولات زائد متابولیسم را خنثی یا تغییر میدهد.
- دفاع ایمنی: سلولهای کوپفر در سینوزوئیدهای کبدی، باکتریها و پاتوژنهایی که از روده وارد شدهاند را پاکسازی میکنند.
- تولید صفرا: از اجزای خون پورتال برای تولید صفرا استفاده میکند.
تطبیق و نقد تطبیقی:
ابنسینا بهدرستی محل ورود مواد جذبشده (از اثنیعشر) به سیستم وریدی مرتبط با کبد را شناسایی کرده است [3]. این نشانهای از دقت مشاهدهی اوست. با این حال، نگاه کلی او به این سیستم بیشتر در جهت تغذیه اندامها توسط کبد بود تا پردازش مواد ورودی از اندامها قبل از ورود به گردش عمومی. توصیف او از شاخههایی که به سمت اندامها میروند "لیغذو" (برای تغذیه)، نشانگر همین برداشت است. در حالی که در مدل مدرن، خون شریانی (از آئورت از طریق شریان کبدی) وظیفه تغذیه خود اندامها را بر عهده دارد و سیستم ورید باب، سیستم جمعآوری و انتقال به کبد است.
اشاره ابنسینا به تأثیر "فضل عفص حامض از سوداء" بر دهانه معده و تحریک اشتها [5]، هرچند در قالب نظریه اخلاط بیان شده، اما باز هم نشاندهنده مشاهدهی ارتباط بین محتویات گوارشی و عملکرد معده (مانند تحریک اشتها) است که امروزه با مکانیسمهای عصبی-هورمونی و شیمیایی توضیح داده میشود.
نتیجهگیری
تشریح ورید باب در "قانون" ابنسینا، نمادی از اوج دانش تشریحی در دوران خود است. ابنسینا با وجود محدودیتهای ابزاری و نظری زمانه خود، توانست ساختار پیچیده اتصالات وریدی بین دستگاه گوارش، طحال و کبد را با دقت قابل توجهی ترسیم کند و حتی به درستی محل ورود مواد غذایی جذبشده به این سیستم را تشخیص دهد. با این حال، درک او از جهت جریان خون در این سیستم و نقش فیزیولوژیکی کلی آن، مطابق با مدل غالب گردش خون در آن زمان، با فیزیولوژی مدرن تفاوت اساسی دارد.
مطالعه تطبیقی این متون کهن با دانش نوین، نه تنها تاریخ پرفرازونشیب علم پزشکی و چگونگی غلبهی مشاهدهی دقیق و استدلال علمی بر نظریههای پیشین را نشان میدهد (همانند تحولی که هاروی در درک گردش خون ایجاد کرد)، بلکه به ما یادآوری میکند که دانش امروز ما نیز نتیجهی انباشت و تصحیح مشاهدات و نظریههای دانشمندان در طول قرنها بوده است. تلاشهای ابنسینا در ترسیم نقشه ساختاری بدن، حتی با وجود برخی خطاهای تفسیری، سنگ بنایی ارزشمند برای پیشرفتهای بعدی محسوب میشود.
ارجاعات:
[1] القانون في الطب (طبع بيروت)، ج1، ص: 91 [2] همان، ص: 91 [3] همان، ص: 91 [4] برای توصیفات کاملتر شاخهها به متن اصلی در القانون مراجعه شود. [5] همان، ص: 91